باران ...

مثلاْ اومدی دانشگاه که درس بخونی. خوب طبق معمول میری فقط یه سر کوچیک به اینترنت و اخبار بزنی و بعد شروع کنی به درس خوندن. چند تا سایت خبری را می بینی و طبق معمول باز هم ناراحت میشی، عصبانی میشی، تو دلت بدوبیراه میگی، از خودت میپرسی پس ما کی میخوایم ... ؟ دست آخر ساعت رو نگاه میکنی میبینی سه ساعت وقتت رو تلف کردی.

آخر سر هم بالاخره یه کار مفید میکنی، به وبلاگ چند تا از دوستان سر میزنی و بالاخره وبلاگ خودت. از همه دوستان که تبریک گفته اند ( برای هر دو مناسبت‌ ) ممنون. از آنها که می شناسمشان هولمز و ترنج ، و البته از توئی که نمیشناسمت بارانه.
از مرتضی هم متشکرم که مطلب بنده را با ذکر ماخذ در وبلاگش گنجاند ( راستی مرتضی را هم نمیشناسم‌ ).

باران هم میبارد چه جور. کاش می شد دلهامان را بشوییم با باران.

خوب دیگه برم سر درس و مشق که امتحان در پیش است.

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر سه‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 12:29 ب.ظ http://amireghlimi.blogsky.com

سلام
نیستی این چند وقته....
به ما یه سر بزن
دلتنگیم...

ترنج چهارشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 05:07 ق.ظ http://toranj.blogsky.com/

آقا جون ! تو که قلبت ضعیفه چرا سایت های خبری رو نیگا میکنی؟!!
غریبه توی غربت ٬ نگی چی شد محبت !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد