هنری هشتم!


دوران پادشاهی هنری هشتم در تاریخ انگلیس از اهمیت خاصی برخوردار است. هنری هشتم یکی از پادشاهانی بود که انگلیس را دوباره منسجم کرد و یک کشور پادشاهی تمام عیار تشکیل داد. مهمترین وظیفه هنری هشتم (از نظر خودش) داشتن یک فرزند پسر به عنوان وارث تاج و تخت بوده است. همین خواسته مهمترین عامل چرخشهای تاریخی دوران سلطنت وی بوده است. هنری از همسر اولش دارای فرزند پسر نشد و لذا عزم ازدواج مجدد کرد، اما چون این مسأله (طلاق) در آئین کاتولیک جائی ندارد و پاپ به او اجازه این کار را نداد، وی کلیسای انگلیس را مستقل کرد و از اطاعت پاپ سر پیچید. هنری مجموعاً شش بار ازدواج کرد، دو همسرش را طلاق داد و دو همسرش را اعدام کرد ( اولی را به بهانه خیانت و دومی را به دلیل خیانت). وی همچنین دو وزیر خود را اعدام کرد که از نام آورترین مردان تاریخ انگلیس هستند: سر توماس مور و کرامول. اما از قضای روزگار تنها پسر او در ۱۵ سالگی درگذشت و عملاً دو دختر بزرگ او به ترتیب سلطنت را در دست گرفتند که دومی ملکه الیزابت اول است.

این مقدمه را نوشتم تا بگویم دیشب و پریشب یک فیلم بلند تلویزیونی (در دو قسمت) در مورد زندگی او پخش شد. فیلمی خوش ساخت و با درونمایه ای تفکر آمیز. سراسر فیلم نشان از استعاره بازی روزگار با قدرتمندان و حرص و عطش قدرت به علاوه کور شدن ناشی از آن داشت. جالب است که تمامی وزرای هنری (پس از سر توماس مور) در لحظه ای که موفق می شدند حریف خود را از میدان به در کنند، ملکه ای جدید برای شاه بتراشند و خود را به منصب صدارت برسانند یک جمله میگفتند:
It's our moment. و خوشمزه اینجاست که هیچیک لحظه پایان نفر قبلی را نمی دید که چگونه در مقابل Tower of London سر از بدنش جدا میشود. یاد قائم مقام به خیر که گفت:
روزگار است این که گه عزت دهد گه خار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

البته دیدگاه این فیلم با دیدگاه قائم مقام متفاوت بود. چرا که نشان می داد این روزگار نیست که انسان را نابود میکند، بلکه حرص و ولع سیری ناپذیر آدمی و نتیجه مستقیم نامردمیهائی است که در راه رسیدن به آمال و آرزوهایش اعمال میکند.

هنری هشتم در بستر مرگ از پسرش پرسید برای حفظ کشور چه می کنی؟ پسرک نوجوان همان تعالیم اسقف کلیسای انگلیس را که البته دستی در سیاست داشت و عملاً مهمترین وزیر پدر محسوب می شد تحویل داد الا اینکه آخری را فراموش کرد. سپس با من و من گفت مهمترین وظیفه من این است که یک پسر بیاورم (دستوری که پدر بزرگ به پدر داده بود به هنگام مرگ). هنری گفت: نه نه نه، مهمترین وظیفه تو این است که پیش از هر چیز انسان باشی.

آری آدمیزاده در دو هنگامه به فطرت پاک خود رجوع می کند: هنگامه تولد و هنگامه مرگ ...

(ضمناً می توانید پاسخهای نظرات مطلب ۲۴ مهرماه را در همان محل ببینید)

یک خبر بد برای علاقه مندان بازیهای رایانه ای


سیستمهای محافظت از نسخه برداری CDها، DVDها، برنامه ها و بازیهای رایانه ای خود را مجهز به روشهای hacking می کنند. تاکنون در این مبارزه hackerها برنده بودند اما اوضاع درحال تغییر است. یکی از دلایل برنده شدن آنها این است که معمولاً رویه های حفاظتی در لحظه آخر به محصول اضافه می شده اند، لذا عبور از آنان نسبتاً آسان بود. لیکن این مسأله دیگر ادامه نخواهد یافت. طراحان بازیها اکنون مشغول پنهان کردن روالهای ضد نسخه برداری در اعماق کد بازی هستند. برای شکستن اینگونه موانع، hackerها باید برنامه را تکه تکه کنند و از آنجا که این روالها از روشهای بسیار هوشمندی برای تخریب نسخه غیر مجاز استفاده می کنند، آنان دیگر نمی دانند دنبال چه چیزی بگردند. اخیراً یکی از بازیهای رایانه ای اجازه می دهد که کاربران نسخه کپی شده را برای مدتی استفاده کنند و پس از مدتی که کاربر به بازی وابسته شد، اجرای آن دچار اشکال و وقفه می شود. تولید کننده این بازی دریافت که میزان فروش آن پس از مدتی بالا رفته است درست به این دلیل که کاربران گرفتار اشکالات نسخه غیر مجاز شده و لذا به خرید نسخه اصلی روی آورده اند.
یک چالش همیشگی پیش روی این صنعت این بوده که آیا شرکتها باید به این واقعیت که بازیها، فیلمها و برنامه ها لا جرم کپی می شوند گردن نهند یا اینکه نسخه برداری غیر مجاز باید به طریقی متوقف شود؟ البته اگر کسی بتواند نرم افزار محافظ را بشکند، تعداد زیادی می توانند نسخه برداری را ادامه دهند اما با قراردادن حفاظت در اعماق محصول، شکستن آن مدت زمان مدیدی وقت می برد. تا آن زمان سیستمهای عامل جدید به بازار آمده اند، و کنسولهای بازی جایگزین شده اند لذا نرم افزار بازی و برنامه های حفاظتی باید از نو نوشته شوند. این امر باعث میشود که حتی در صورت شکست سدهای حفاظتی، نسخه های غیر مجاز عملاً بدون مصرف باشند.

            برگردان از: New Scientist, Vol.180, No.2416, 11 October 2003, p.3

ضمناً دوستانی که برای مطلب ۲۰ مهرماه نظر گذاشته اند می توانند پاسخها را در محل نظرات آن یادداشت بخوانند.

جایزه نوبل و رئیس جمهور


سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوری که در پی انتخاب شیرین عبادی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل تاکنون از انتشار پیامی در این باره خود داری کرده است، صبح سه شنبه به خبرنگاران پارلمانی گفت: من این انتخاب را به خانم عبادی تبریک می گویم اما معتقدم که جایزه صلح نوبل ماهیت سیاسی زیادی دارد. وی با ابراز خوشوقتی از اینکه یک ایرانی برنده این جایزه شده است ابراز امیدواری کرد که عبادی از این موقعیت در جهت منافع ملی کشور استفاده کند.خاتمی در پاسخ به پرسشی در این باره که چرا تاکنون پیامی صادر نکرده، گفت: مگر لازم است در همه موارد پیام داده شود؟ اما من شخصا این انتخاب را به خانم عبادی تبریک می گویم. این در حالیست که خاتمی اعطای جایزه مشابه را به «نلسون ماندلا» را در پیامی رسمی تبریک گفته بود.  
                                                                                 منبع : رویداد


در خصوص واکنش پرزیدنت خاتمی به جایزه صلح نوبل برای شیرین عبادی تحلیلهای زیادی ارائه شده است. عده ای آن را ناشی از محظورات ایشان دانسته اند و عده ای هم پافشاری می کنند که نخیر ایشان در صورت داشتن محظور می توانست سکوت کند و لذا آنچه گفته حرف دل ایشان است. کار حتی به جائی رسیده است که افراد تندرو (رادیکال) دیروز که هیچ مخالفتی را بر نمی تافتند ( و البته بعداً اصلاح طلب شدند و به همراه برخی فعالان چند ماهه عالم سیاست مثل دکتر محمدرضا خاتمی دست به تشکیل بزرگترین حزب کشور زدند و بزرگترین حامی خاتمی محسوب می شوند) حالا با لحنی کنایه آمیز وی را مورد انتقاد قرار می دهند. البته بنده هم شخصاً واکنش خاتمی را نمی پسندم اما بهتر می بینم که تحلیلمان را خارج از حیطه احساسات قلیان یافته ناشی از این جایزه ارائه دهیم. لذا به همه دوستان توصیه می کنم مقاله داریوش سجادی در این مورد را اینجا بخوانند و تبریک وزیر ارشاد، معاون رئیس جمهور (ابطحی)، سخنگوی هیئت دولت و نیز حضور رمضانزاده در مراسم استقبال از خانم عبادی را هم از جنبه ای حضور خاتمی در این شادی ملی ببینند.

البته آقای خاتمی در بخش دیگری از سخنان خود گفته است که جوایز علمی و ادبی نوبل ارزش بیشتری از جایزه صلح دارند چون معیار انتخاب آنها کاملاً علمی است وواقعاً به برجسته ترین دانشمندان جهان تعلق می گیرند حال آنکه معیار جایزه صلح نوبل سیاسی است و کسانی مثل پرز و شارون آن را برده اند ( به نقل از بی بی سی فارسی) پاسخ به این گفته را به دو بخش تقسیم می کنم:

۱- جوایز علمی نوبل بر اساس یکسری معیارهای علمی انتخاب می شوند. البته این بخشی از قضیه است یعنی فقط معیارهای علمی در میان نیست. اصولاً جوایز علمی نوبل به نوآوریهائی اعطا می شود که باعث جهشهای علمی بزرگ و غالباً منجر به خدمات شایان توجه به جامعه بشری شده اند و یا می شوند. شما هیچ جایزه علمی نوبل را نمی یابید که صرفاً بر اساس یکسری معیارهای انتزاعی علمی اعطا شده باشد و درست به همین دلیل است که برندگان این جوایز در زمره علمای بسیار بزرگ هستند اما هیچوقت بزرگترین دانشمند جهان نیستند. چرا که در دنیای امروز به دلیل کثرت دانشمندان و وسعت پژوهشهای علمی نمی توان ادعا کرد که فلان دانشمند از همه برتر است.مثالی می آورم تا استدلالم را قوت ببخشم. جایزه پزشکی امسال به دو فیزیکدان تعلق گرفت که از بانیان MRI بودند، به خاطر خدماتشان در راه کشف و بهبود بیماریها (توجه بفرمائید، یکسر قضیه به خدمت به جامعه بشری وصل است). این در حالی است که دانشمندان دیگری در همین عرصه (MRI) هستند که کشفیات علمی آنها با اهمیت تر از کشفیات این دو نفر تلقی می شود. برای توضیح بیشتر متن زیر را مطالعه کنید:

A Nobel for MRI has been long anticipated but, because its development has involved many steps, deciding who to reward won't have been easy. "It's been a hot potato for the Novel prize commitee," suggests John Griffitho of St George's Hospital Medical School, London, who uses MRI to diagnose and study cancer - one of its most important clinical applications

In the end, the Nobel commitee seems to have awarded the prize specifically for the initial developments involving the use of graded magnetic fields. But experts say that this does not preclude recognition of other contributors to MRI in the future. "It leaves the way open," says Stephen Keevil, a magnetic resonance physisist at Guy's Hospital, London.

                                   منبع: nature, Vol.25, p.547, 9 October 2003

۲- در اینکه جایزه صلح نوبل بر اساسی معیارهای سیاسی هم (و نه فقط معیارهای سیاسی) اعطا می شود شکی نیست. البته بهتر بود جناب آقای خاتمی در کنار اسامی ای چون شارون و پرز، نام کسانی چون نلسون ماندلا، مادر ترزا، پاپ و بسیاری از برندگان دیگر را مد نظر قرار می دادند. علی ای حال به دلیل اینکه مبارزات خانم عبادی برای حقوق بشر در ایران یکی از دلایل اعطاء این جایزه بوده است، و تائید آن (و تبریک رسمی) به منزله تائید نقض حقوق بشر در ایران آن هم از سوی بالاترین مقام اجرائی کشور است، چنین تبریکی از سوی رئیس جمهور جنبه ای تمسخر آمیز داشت ولی راه نگفتن تبریک وعدم واکنش هم تخطئه جایزه صلح نوبل نبود.