اشکها


بچه که بودم وقتی می دیدم مردها و زنهای بزرگ پای روضه امام حسین زار زار گریه می کنند تعجب می کردم.  کمی که بزرگتر شدم متوجه شدم که این گریه کردن یک ارزش اجتماعی است و من هم اگر گریه کنم همه به یک چشم دیگر نگاهم می کنند. پس با دقت به روضه ها گوش می کردم تا من هم گریه کنم، ولی نه، نمی شد که نمی شد. راستی این بزرگترها اشکهایشان را از کجا می آوردند؟ مدتی هم گذشت تا بفهمم که جواب این سؤال را پیدا نمی کنم. پس به دنبال یک منبع در دسترس برای خیس کردن پای چشم گشتم و خیلی زود آن را پیدا کردم: انگشتانت را با آب دهانت خیس کن و پای چشمهایت بمال. بعد از روضه هم قیافه مغموم به خودت بگیر تا همه فکر کنند گریه کرده ای...

این ماجرا گذشت و گذشت تا این که بزرگتر شدم و معنی غم و اندوه را فهمیدم. حالا دیگر اشکها از چشم جاری می شدند و نیازی به کلکهای بچه گانه نبود. حالا دیگر به مصیبت تنهائی امام حسین می شد گریست. حالا دیگر وقتی نام عباس می آمد خود به خود منقلب می شدی. نام زینب و زهرا کافی بود تا حالت را عوض کند ... ولی یک چیزی این وسط کم بود مخصوصاً وقتی رو راست با خودت حساب و کتاب می کردی و می دانستی که خیلی وقتها این حرفها بهانه است تا برای خودت گریه کنی ...

باز هم گذشت و گذشت، حالا این روزها باز هم اشکها به سختی جاری می شوند، باز هم از گریستن مردم تعجب می کنم، باز هم نمی دانم که برای خود می گریم یا برای امام حسین، فکر می کنم و فکر می کنم و فکر می کنم، نه انصافاً این وسط یک چیزی کم است و من غبطه می خورم به آن روزهای کودکی که با صفا و خلوص نیت چشمها را تر می کردم با آب دهان ...

السلام علیک یا ابا عبدالله

نظرات 5 + ارسال نظر
پیر هرات دوشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 05:28 ب.ظ http://pire-harat.blogsky.com

هیچ می دانیم برای چه برایش اشک می ریزیم؟
مرگر او به اشک های ما نیاز دارد؟
و مگر او بی نیاز نیست؟
خیر ..
او به اشک های ما نیازی ندارد اما ما نیازمند آنهاییم.
ذکر مصیبت ها و روضه ها همیشه واسطه ای بودند تا اشک هاجاری شوند
اما عاملی که باعث می شود برایش گریه کنیم تنها روضه نیست
بلکه معرفت است ..
و آن تنها واسطه است

با تشکر
پیر هرات

در کدام بازار معرفت می فروشند دوست عزیز؟ آیا کسب معرفت به همین سادگی است؟ آیا با اشک ریختن معرفت به دست می آید؟ چطور می توانیم ثابت کنیم روضه خوانی واسطه معرفت به امام حسین است؟ آیا نمی دانیم که اکثر روضه های پر سوز و گدازی که این روزها می خوانند دروغ است و ایراد اساسی دارند؟ ...

منصور دوشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:27 ب.ظ http://toranj.blogsky.com/

آقا مطلبت عالی بود ...عالی
من نمی دانم این از کدام نوع گریه است ولی با خواندن مطلبت بی اختیار اشکهایم جاری شدو...

حاج منصور این به خاطر دل پاکته وگرنه ...

بهزاد چهارشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:42 ب.ظ http://www.nimkat.tk

اشک؟
اشکی ندارم که بریزم !
خداحافظ
شاید دیگه همدیگرو نبینیم !
حلالم کنید از طرف من از منصور خان هم حلالیت بگیرید !
و خاک
خاک پذیرنده
اشارتی ایست به آرامش

کجا عزیز با ابن عجله؟ ما که هنوز همدیگر را ندیده ایم درست و حسابی. لا اقل یه قرار ملاقاتی چیزی بگذار پیش از حلالیت طلبیدن. چطوری؟ کاری نداره یه ایمیل کوچولو بزن تا من شماره تماسم رو بدم. اینطور خداحافظی اصلاً‌ درست نیستا ...

زیگیل یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 08:47 ق.ظ http://zigilll.blogsky.com

Very nice piece... very well done... this is what I am talking about man! Keep writing... ...

And about morning for ImAm Hosein, it's something to look into. I myself miss azAdAri e AshoorA. All nations have their own morning ceremonies, but the reality is that we morn a lot. Like we do not cherish something we have until we lose it and then we morn! And what do we get out of it? Spritual lundray, if any?
America morned once after September 11 and what they got out of it... united hatred towards Taliban and as a result giving authority to their president to bomb the crap out of them...

زیگیل جان، اگه حسش باشه و آدم به صد تا چیز بی ربط متهم نشه حتماً باز هم در این موارد می نویسم.

محمد حسین یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:37 ب.ظ

سلام
۱. دل گرفته من همچو ابر بارانی
گشایشی مگر از گریه شبانه گرفت

ما بیشتر ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد