حسابش را بکن ...
چند نفر از نزدیکانت رفتند زیارت حضرت مصطفی (ص) و البته حضرت دوست ...
دلت گرفت ... شکست ...
با خودت گفتی ... خدایا پس نوبت ما کی می رسه؟
در همین گیر و دار یه سفر کاری به مشهد به پستت می خوره ...
بلیط رفت با بدبختی گیر میاد ولی برگشت نه ...
توی مشهد از صبح تا شب گرفتار جلسه و بازدید و چک و چونه میشی ...
عجله داری برگردی، توی دلت آشوبه، فکر می کنی ممکنه به زیارت نرسی ...
بعد از ظهر همه سنگها برای برگشت به تیر خورده و تو بفهمی نفهمی خوشحال هم میشی ...
راهی میشی زیارت ...
راننده تاکسی خیلی وراجی می کنه، ولی یه چیزی می گه که بند دلت پاره می شه، نزدیکه همون جا گریه ات بگیره: امشب شب اول ماه رجبه ...
ترافیک ترافیک ترافیک ...
وقتی به صحن گوهرشاد می رسی نزدیکه نمازه، صبر می کنی تا نماز هم تموم بشه ...
میری برای زیارت، حوصله اذن دخول عربی را نداری، هیچ آدابی و ترتیبی مجو ...
از آقا با زبان خودمانی اجازه ورود می گیری ...
می خواهی حرفی بزنی ... نه اینجا جای حرف زدن نیست ... ترسم که اشک در غم ما پرده در شود ...
همین، مختصر و مفید، نیم ساعت زیارت می کنی، اجازه خروج و خداحافظی ...
و در راه برگشت فکر می کنی به این زیارت ...
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کزدست غم خلاص من آنجا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کرده ام خلاص
باشد کزین میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگوی
اما چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زرگشت روی من
آری به یمن روی شما خاک زر شود
جالب بود . بیشتر به خاطر اینکه اسم متن جدید من غریبه ست به وبلاگتون اومدم.موفق باشید
سلام
زیارت قبول انشاالله. مشهد همیشه حال میده.
پس زندهاید شما!! من فکر کردم که . . .
نطلبیده نطلبیده وقتی طلبیده شب مخصوص طلبیده...!شب لیله الرغائب...زیارتتون قبول...
آخ آخ !
چی نوشتی... منم که حساس ! تازه هم مشهد بودم...
فقط یه مطلب اونم اینکه فکر نمی کنم که در زمانی که مشهد بودی ٬توی جلسه ٬ توی ترافیک یا موقع رفتن به داخل حرم ٬ اصلا شعری از ابو سعید ابوالخیر خوانده باشی !!!
زت زیاد !
باید استاد و فرود آمد
بر آستان دری که کوبه ندارد
چرا کعه اگر به کاه آمده باشی دربان به انتظار توست و
اگر بی گاه
به در کوفتن پاسخی نمی آید
شاملو
زیارت قبول..........منهم میرم ....همین روزا....اگر عمری باقی باشه
سلام
۱. قبول حق.
۲. زیارت همین جوری خوبه. همیشه تشنه. همیشه دنبال آب.
۳. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
جالبه من بارها اینجا اومدم ولی شما هیچوقت افتخار نمیدین.پس یه سوالی میکنم که حتما بیاید..!دختر کوچولوتون خوبه؟!؟
سلام
منم تازه مشهد بودم. هیچوقت حسی رو که خیلیها موقع زیارت بهشون دست میده من پیدانکرده بودم اما اینبار نشد یه بار به گنبد طلایی اش نگاه کنم و گریه ام نگیره بعد تو همون حال وهوا یه چیزی ازش خواستم که حالا میفهمم دست خالی برم نگردونده
واقعا از کامنتتون و لطفتون ممنونم...خیلی ارزش داشت واسم...موید باشید همیشه...
یاحق
دست رو دلم نذار که خونه...دلم لک زده ولی مگه میطلبه!
ول از همه که عیدتون مبارک
دوم اینکه:روزتون مبارک...برسه روزی که کوچولوتون خودش بهتون تبریک بگه...
شاد و سربلند باشید...:)