مبارکباد میلاد نور ...


سیزدهم رجب سالگشت میلاد بزرگ پرچمدار حق جوئی و عدالت ورزی، حضرت امام علی (ع) بر همگان مبارک باد.

مطلبی نوشته ام در رؤیای نیمه کاره که تکرارش را در اینجا نمی آورم و اگر دوست داشتید همانجا مطالعه کنید.

یا حق

خداحافظ آقای رئیس جمهور


تمام شد. هشت سال گذشت. مثل برق وباد. بالاخره تمام شد و مردی دیگر از اریکه قدرت پائین آمد. رئیس جمهور خاتمی آخرین روز ریاست خود را تجربه می کند.
می توانیم او را تخطئه کنیم، می توانیم ناسزایش بگوئیم، می توانیم خائنش بخوانیم، می توانیم ... و عجبا که او تنها مرد بر کرسی قدرت نشسته بود که هم در زمان ریاستش توانستیم بی پروا تخطئه اش کنیم، ناسزایش بگوئیم، خائنش بخوانیم و اتفاقی هم برایمان نیفتد.
نمی خواستم وداع با خاتمی را اینگونه شروع کنم. اما در پاسخ ایرج خان گل گلاب می گویم که عزیز دل برادر دوست داشتن منطق نمی خواهد اگرچه من برای دوست داشتن خاتمی دلایلی دارم. شاید به آنها بخندی و ناچیز و بچه گانه بخوانیشان، ولی اجازه بده من دلایلم را داشته باشم و تو هم دلایلت را. بگذار آینده هم قضاوت کند. همه چیز در حال شکل نمی گیرد. مگر وقتی مصدق را با کودتا سرنگون کردند کسی ستایشش می کرد؟ چند سال طول کشید تا آن دلایل بچه گانه دوست داشتن او به منطق قوی طرفداران آزادی و امنیت و استقلال و هزار کوفت و زهر مار دیگر تبدیل شود؟ فرصت بده عمو ایرج...

هشت سال گذشت. اینکه بر ما در این هشت سال چه گذشت را همه می دانیم. تکرارش هم ملال آور است. مهم این است که این هشت سال با ما گذشت. اگر امروز رگهای گردنمان بیرون می زند و همه عالم و آدم را ناسزا می گوئیم و طلبکاریم نتیجه همین است که این هشت سال با ما گذشت. برایش اهمیت قائلیم. از نظر من فرقی نمی کند به خاتمی ناسزا بگوئیم یا نگوئیم. پهلوان زنده را عشق است. خاتمی رفت و به تاریخ حکومت پیوست. تمام شد. دوست دارم بدانم این چهار سال یا هشت سال آینده هم با ما می گذرد؟

و اما آقای خاتمی،

هشت سال با ما بودی و ما با تو نبودیم. من و ما در ذاتمان، در اعماق وجودمان، دموکراسی را برنمی تابیم. رئیسی از نظر ما خوب است که بگوید همین که من می گویم. رئیسی از نظر ما خوب است که هاله قدسی پیرامونش ببینیم. روشنفکر بودن و آزادیخواهی در حرف راحت است. پای عمل که برسد همه ما مخلص دیکتاتوری هستیم. و تو دیکتاتور نبودی. همین برای این که بگوئیم از نظر ما رئیس جمهور خوبی نبودی کافی است. اینطور نیست؟

من نمی دانم تا کی می خواهیم رویه پدرانمان را در پیش بگیریم. تا کی می خواهیم برای آن کس که در بالاست ناسزا خرج کنیم و وقتی رفت برای بعدی و بعدی. ما همه مان بچه بوده ایم و خیلی هامان به پدر و مادرمان لااقل یکبار هم که شده گفته ایم‌ «برای من که کاری نکرده ای». حالا که خیلی هامان پدر و مادر شده ایم می فهمیم چه گفته ایم و حدس می زنیم به یک پدر یا مادر چه حالی دست می دهد وقتی فرزندش اینطور خطابش می کند و او دم نمی زند. به نظرم خاتمی هم الان همین حال رادارد. او می داند برای این ملک و ملت چه کرده و خدای او هم می داند، همین. و باز هم این اوست که پدرانه و بزرگوارانه در جواب این حرف لبخندی تحویل می دهد، گرچه تلخ.

و چه خوب بود ما ظرفیت داشتیم و امروز نه به تلخی، که با وقار و متانت می گفتیم خداحافظ آقای رئیس جمهور.

خداحافظ خاتمی

شاید دیگر مردی مثل تو را بر صندلی ریاست ندیدیم.