یکسال گذشت ...

سه هفته است که شب و روز و تعطیل و غیرتعطیل ندارم. فقط کا و کار و کار، تمامی هم ندارد. وسط این همه مشغله بروزآوری این وبلاگ هم پروژه ای شده برای خودش (یکی نیست بگه مثلاً وقتهائی که سرت شلوغ نبود چند وقت به چند وقت می نوشتی؟، البته یکی هست یعنی بهزاد حتماً خواهد گفت). تازه اگر یادت بیفتد که ناسلامتی وبلاگت یکساله شده و در این مورد هیچ ننوشته ای که دیگر هیچ. یعنی دقیقاً یکسال پیش روز سه شنبه دوم اردیبهشت ماه جلالی، زبان بنده در دنیای وبلاگ نویسی باز شد. این هم اولین مطلبم محض یادآوری و مرور خاطرات:

سه شنبه 02 اردیبهشت 1382

من آمدم ...
من آمدم با کوله باری از حرف اما تهی از کلام. یاری همه دوستان غنیمتی است برای باز شدن زبان این غریبه که آنسوتر نظاره گر دنیاست. قدم همه عزیزان بر چشم.

+ نوشته شده توسط غریبه در ساعت 7:31pm

خوب من هنوز هم کوله باری از حرف دارم اما هر گاه که قصد می کنم بنویسمشان یا زمان یاری نمی کند یا حوصله یا ملاحظه وقت و حوصله خوانندگان. بگذریم، امیدوارم این وبلاگ در سال دوم تولدش بهتر از سال اول باشد.