چه بگویم؟

بیگاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد
خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد

همیشه سعی می کنم در مناسبتهائی مثل میلاد یا شهادت پیامبر (ص) وائمه (ع) مطلبی بنویسم. مطلبی که نه، واگویه ای سربسته، آنقدر که عرض ارادتی باشد، هرچند کوتاه هرچند الکن. در مناسبتی اما نه یارای گفتن دارم و نه نوشتن. واقعه آنقدر عظیم است و وسعت اندوه و اسف آنقدر زیاد که شرح ندادنی است و به وصف نیامدنی. علی (ع) چنان بزرگ است که بنده حقیر جسارت قلمفرسائی در آن ساحت را ندارم. بگذار اینگونه باشد، بگذار تا چنان شمع بسوزیم و ذوب شویم در سکوت، بی هیچ ضجه ای، بی هیچ ناله ای. فقط این را بگویم که آرزوی بزرگ آدمیزاده در تمامی تاریخ یک چیز بوده. بشر از شروع حیات تا پایان آن با یک چیز آرام می گیرد و بهشت با یک چیز محقق می شود: عدالت. و طرفه آنکه آدمیزاده تنها بشری را که تجسم عینی عدالت بود اینگونه از دست داد. آری آدمی به دنبال عدالت می گردد و با دست خود فرق عدالت را می شکافد. 

قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله

التماس دعا از همه دوستان در شبهای پربرکت قدر