تسلیت بر بزرگترین داغ بشر


... جهل بود و ظلمات جور، وقتی که او آمد. آتش فلاکت بود و روح نازک آدمی که توان تحمل آن همه نادانی را نداشت و به احتضار نفسی می کشید بی امیدی به آمدن طبیبی. او اما آمد. آمد و بر بالین این لاشه نیمه مرده رنج کشید. آنقدر پرستاری کرد تا درمانش را یافت بشریت بیمار از دست رفته. مردمانی که محبت را به گورستان روحشان تقدیم کرده بودند و در گنداب حیوانی خود غوطه ور بودند نسیم رحمت را از وجود او برگرفتند و بال زدند تا ملکوت، تا آنجا که جایگاه جبریل بود و میکال و اسرافیل و ... آری آمد و بشریت را از احتضار بیرون کشید ... و اینک او بود که محتضر منتظر فرشته مرگ نشسته و باز بر حال بیمار خود نگران ... و بشر چه کرد پس از او؟ هیچ، هیچ، الا رجعت به مرداب جهل و خرافه و حیوانیت.

رحلت بزرگمرد عالم امکان پیامبر اکرم حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) داغی است که بر دل جهان مانده است و می ماند تا ابد.

جمال بلاگ اسکای رو عشق است !!!


کشت، نابود کرد، از بین برد، خشکاند ... چی رو؟ انگیزه وبلاگ نویسی رو، کی؟ این بلاگ اسکای علیه ما علیه. خدا را شکر سکته این دفعه اش ناقص بود و فقط ده روزی طول کشید. هر بار که اینطوری میشه با خودم عهد می کنم که یا وبلاگ را تعطیل کنم یا یک سایت اساسی درست کنم ولی تا راه میفته دوباره همه این حرفها دود هوا میشه و روز از نو روزی از نو ...

خوب من یک بدقولی کردم و معذرت می خواهم. گفتم یک نفر دیگر هم به این وبلاگ می پیوندد ولی این دوست ما هنوز ظاهراً عزمش را جزم نکرده. چه میشه کرد، جوونای این دوره زمونن دیگه ...

آخرش هم یک نصیحت بکنم و التماس دعا،

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد     آنکه یوسف به زر ناسره بفـــــروخته بود

حق نگهدارتان

حسنی، و باقی قضایا


۱) پیش از هرچیز این قسمت از افاضات جدید جناب حسنی را بخوانید تا هم تجدید روحیه ای کرده باشید و هم فاتحه ای نثار خودمان:

حسنی، ‌امام جمعه ارومیه گفت: اگر پولهایی که در نوروز و سیزده بدر خرج می‌شود، صرف حساب 100 امام‌(ره) می‌کردیم مشکل مسکن بسیاری از افراد فقیر جامعه حل می‌شد. نوروز باعث شده که ایران در زمینه تصادف رتبه اول جهان را داشته باشد. اگر پایبند ولایت هستیم باید نگویند که ایران نخستین کشور دارنده تعداد تصادف در دنیاست. منبع: پیک ایران به نقل از امروز

۲) این یار وبلاگی ما هم تا شروع به نوشتن کند فکر کنم قرنی طول بکشد. درد منصور را در تیم ترنج حالا دیگر درک می کنم. گل می گفتند و در می سفتند قدیمیها که: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.

۳) پیش از عید رفته بودم برای معاینه چشم. اینقدر شیرتوشیر بود که داشتم از تمدید اعتبار گواهینامه پشیمان می شدم. کلی هم جای شما خالی به جان فرماندهان محترم نیروی انتظامی دعا و ثنا کردیم. کسی نیست بگوید وقتی عرضه ندارید یک کار معمولی را مدیریت کنید با کدام جسارت بیت المال را صرف هزینه های بیخودی مثل راه اندازی مثلاً دولت الکترونیکی و ایضاً تبلیغات آنچنانی می کنید. مردم هم که ماشاءالله همگی داود خطر و اسی سیاه تشریف دارند. هرکس به هر بهانه ای می رفت جلو و خودش را توی صف جا می زد. خلاصه باغ وحشی بود ...

زیاده جسارت است. تا پیام بعدی بدرود.