حسنی، و باقی قضایا


۱) پیش از هرچیز این قسمت از افاضات جدید جناب حسنی را بخوانید تا هم تجدید روحیه ای کرده باشید و هم فاتحه ای نثار خودمان:

حسنی، ‌امام جمعه ارومیه گفت: اگر پولهایی که در نوروز و سیزده بدر خرج می‌شود، صرف حساب 100 امام‌(ره) می‌کردیم مشکل مسکن بسیاری از افراد فقیر جامعه حل می‌شد. نوروز باعث شده که ایران در زمینه تصادف رتبه اول جهان را داشته باشد. اگر پایبند ولایت هستیم باید نگویند که ایران نخستین کشور دارنده تعداد تصادف در دنیاست. منبع: پیک ایران به نقل از امروز

۲) این یار وبلاگی ما هم تا شروع به نوشتن کند فکر کنم قرنی طول بکشد. درد منصور را در تیم ترنج حالا دیگر درک می کنم. گل می گفتند و در می سفتند قدیمیها که: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.

۳) پیش از عید رفته بودم برای معاینه چشم. اینقدر شیرتوشیر بود که داشتم از تمدید اعتبار گواهینامه پشیمان می شدم. کلی هم جای شما خالی به جان فرماندهان محترم نیروی انتظامی دعا و ثنا کردیم. کسی نیست بگوید وقتی عرضه ندارید یک کار معمولی را مدیریت کنید با کدام جسارت بیت المال را صرف هزینه های بیخودی مثل راه اندازی مثلاً دولت الکترونیکی و ایضاً تبلیغات آنچنانی می کنید. مردم هم که ماشاءالله همگی داود خطر و اسی سیاه تشریف دارند. هرکس به هر بهانه ای می رفت جلو و خودش را توی صف جا می زد. خلاصه باغ وحشی بود ...

زیاده جسارت است. تا پیام بعدی بدرود.

ایست قلمی


میخوام بنویسم، تا میام شروع کنم تو همون کلمه اول می مونم. با خودم کلنجار میرم که: تو که تو نوشتن مشکلی نداشتی، سخت گیر بودی اما میتونستی حرفت رو بنویسی یه جوری که بپسندی ... موضوع هم کم نداری که، روزی ده جور حرف و جدیث و درد و استدلال رو با خودت مرور می کنی، پس چه مرگت شده؟ ...

خودم هم نمی دانم چه می گذرد بر من. انگار دچار ایست قلمی شده ام.

اما دلم را به دریا می زنم،  پیپم را روشن می کنم و شروع می کنم به نوشتن این مطلب.

یک چیزی که این روزها ذهنم را مشغول کرده، تعاملهای اجتماعیمان است. هیچ دقت کرده اید غلظت ریا و دروغ و دوروئی در رفتارهامان چه میزان زیاد شده است؟ چرا؟ می دانم و می دانید که این روحیه در ما ملت تازه نیست که اگر نو بود این همه در اشعار شاعران سلف سالوس و ریا و تزویر تقبیح نشده بود:

زاهدان کین جلوه در محراب و منبر می کنند       چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

و از این قبیل. نکته ای که می خواهم بر آن پافشاری کنم این است که این روحیه به کوچکترین واحدهای اجتماعی هم کشیده شده و فقط در محافل و محیطهای رسمی دیده نمی شود. وقتی یک فساد اجتماعی خود را به سطح خانواده برساند و در آنجا نهادینه شود، علامت خطرناکی ظاهر شده است: نشانه های اضمحلال اجتماعی. نظر شما چیست؟

باز آمدم


آمدم گرچه دیر، آمدم گرچه با کوله باری از تنهائی، آمدم گرچه در جستجو، جستجوئی پایان ناپذیر

بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم          در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم

۱) سال نو و بهارنو را به همه عزیزان تبریک عرض می نمایم. امیدوارم در سال نو همه شما سلامت و موفق و پیروز و سعادتمند باشید.

۲) انشاء الله در سال نو این وبلاگ را فعال و پویا خواهید دید.

۳) باقی بقایتان، فعلاً عزت زیاد