شر و ور می نویسم پس هستم


روزنامه فخیمه کیهان در ستون اخبار ویژه امروز خود مطلبی علیه آرمین دارد با عنوان «عصبانی می شوم پس هستم». نکته جالب اینکه در همین ستون اخبار ویژه مطالب تخطئه کننده ای هم در مورد آرمین و دوستانش آمده که خواندنی است. علی هذا این خبر ویژه فی الواقع تحلیلی است از گزارش کمیته ویژه و طی این تحلیل درخشان دادستان مرتضوی از اتهامات وارده در مورد مرگ زهرا کاظمی تبرئه شده است. غرض از نوشتن این مطلب در اینجا البته این نیست که گناه مرگ اوشان به گردن ایشان یا هر کس دیگری انداخته شود، که این را بالاخره تاریخ کشف خواهد کرد یا دادگاه عدل الهی در روز جزا. غرض شاهد دیگری است بر فلسفه وجودی گردانندگان روزنامه فخیمه که چیزی نیست جز «... مالی می کنم و شر و ور می نویسم پس هستم».

نظر سنجی


شخصی گفته است که: «نوشتن نامه به مقامات عالیرتبه کشور نشانه عقده حقارت است». به نظر شما چنین حرفی نشانه چیست؟ لطفاً نظرات خود را - بدون ناسزا لطفاً - بنویسید.

شعر معاصر - ۱


ما، عموماً شعرای معاصر را خوب نمی شناسیم. منظورم شعرای گمنام نیست و بر کسی خرده نمی گیرم که مثلاً چرا حیدرعلی معجزه را نمی شناسد بلکه مرادم بزرگان شعر معاصر است. در فضای امروز جامعه وقتی سخن از شعر معاصر به میان می آید، ذهن جوانترها به سرعت معطوف به سهراب سپهری یا احمد شاملو یا فروغ فرخزاد می شود. معتقدم که دلیل آن هم اقبال جوانان به شعر نو است و این هم به دلیل ساختار شکنی شعر نو است. باور ندارم که سرودن شعر نو کار راحتی است اما به دلیل عدم تبعیت از قالبهای نسبتاً پیچیده عروضی، حداقل در نگاه اول، سرودن و فهم آن راحتتر می نماید. به هر حال جالب است که چرا نیما که مبدع شعر نو محسوب می شود و اشعار نوی او واقعاً جاندار و پر مغز است از آن مرتبه خواننده برخوردار نیست که مثلاً فریدون مشیری؟ از شعر نو که بگذریم، تصور می کنم که در مورد شعرای معاصری که در محدوده شعر کلاسیک فعال بوده اند غفلت بزرگی صورت گرفته است. حیف نیست که چهره درخشانی مثل ملک الشعرای بهار در زیر غبار زمان و غفلت ما محو شود؟ چند درصد از ما می دانیم که علامه دهخدا شاعر هم بوده و اشعار بسیار زیبائی دارد؟ شعر زیر را -از بهار- بخوانید و بنگرید که چه مایه آزادیخواهی در آن مستور است:

دو رویه زیر نیش مار رفتن
سه پشته روی شاخ مور رفتن
تن روغن زده با زحمت و زور
میان لانه زنبور رفتن
به کوه بیستون با زحمت و زور
شبانه با دوچشم کور رفتن
برهنه زخمهای سخت خوردن
پیاده راههای دور رفتن
میان سوز و تب با جسم مجروح
زمستان زیر آب شور رفتن
به پیش من هزاران بار بهتر
که یک جو زیر بار زور رفتن