سهراب


نمی دانم چرا یکدفعه یاد سهراب سپهری افتادم. یاد آن قسمت از «خانه دوست کجاست» که می گوید:

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید

و با خودم فکر می کنم چطور یک شاعر می تواند از یک واقعه ساده روزمره یعنی انداختن ته سیگار روشن روی زمین شنی (احتمالاً کنار دریا) در شب، عبارت به این لطیفی و زیبائی بسازد؟
می خوام یه مدتی حال و هوای این وبلاگ رو ببرم تو شعر وشاعری!

چرا عاقل کند کاری ... ؟


در جائی خواندم که قرار است در روز ۱۸ تیرماه تظاهراتی با شرکت مسؤولان سابق و برخی نمایندگان فعلی پارلمان در ایتالیا و در حمایت از دانشجویان برگزار شود. می دانید اگر این تظاهرات در آنجا برگزار شود چه کسانی میداندار خواهند بود و چه حرفهائی خواهند زد؟ می دانید چند نفر آدم علاف و بیکاره پیدا می شوند که بروند و اراجیفی را علیه مملکت سر هم کنند و متأسفانه همان اراجیف بر صفحه خبر تمام خبرگزاریها نقش خواهد بست و ...

آسان نیست که کسی بیاید و از تو بپرسد در مملکت تو چه خبر است؟ و تو مجبور باشی با هزار بدبختی حالی طرف کنی که بابا نصف بیشتر این حرفها چرند است. می دانم که برخی وقتی این را می خوانند مرا به صد اتهام متهم می کنند ولی باور کنید وقتی که اون آقا لب و دهن خودش را دوخت و فیلمی در آورد که بله شاعر معترض کرد بوده و شکنجه شده و الخ تا بتواند پس از چندین بار مردود شدن تقاضایش بالاخره پناهندگی بگیرد، بیشتر ایرانیهای مقیم اینجا (از پناهنده و غیر پناهنده) چقدر خجالت کشیدند و چقدر از دست او ناراحت شدند. حتی یکی از دوستانش دلایل وجود آثار زخم و جراحت روی بدنش را  توضیح می داد که شنیدنی بود (و البته بنده قصد تکرار آن را ندارم چون اولاً تکرارش فایده ای ندارد و ثانیاً به هر حال اطلاعات شخصی اون آقاست). با این حال نمایش آقا روی آنتن تلویزیونهای دنیا رفت، توی صفحات روزنامه های معروف و معتبر چاپ شد، و از همه جالبتر بعضی سایتهای داخلی هم که دست آدمهای تحصیلکرده و اصلاح طلب است عیناً مطالب را بدون آنکه تحقیقی در مورد قضیه بکنند منتشر کردند. راستی چرا؟

چرا حکومت ما باید طوری رفتار کند که به این سادگی گزک بیفتد دست یک عده آدمی که به جز منافع زودگذرشان در خارج کشور دنبال چیز دیگری نیستند و اصولاً چون حرف منطقی ای ندارند فقط در این فرصتها سر و کله شان پیدا شود و گند بزنند به هر چه که هست. چرا باید طوری به دانشجویان حمله بشود که بعد از چهار سال هنوز هم نتوانیم آن را ماستمالی کنیم. ماستمالی که هیچ، تازه طوری فضا را تنگ کنیم که به بهانه هر اعتراض دانشجو، یک مشت بیکاره آشوب طلب از یک طرف و یک مشت جانی فرصت طلب از سوی دیگر پیدا شوند و مملکت را بهم بریزند؟ آنوقت کار به آنجا برسد که مجبور شویم پلیس و بگیر و بببند راه بیندازیم که اثر منفی اش در سطح جهان از اصل آشوب کمتر نیست. بعد هم در یک کشور دیگر تظاهرات راه بیندازند که بله ببینید چون در ایران نمی توان اعتراض کرد و حرف زد ما مجبوریم اینجا حرفمان را بزنیم که این باز هم یک دست انداز دیگر می شود که عبور از آن هزینه دیگری است برای مملکت.

راستی کسی محاسبه کرده است که ما تا به حال چقدر هزینه سیاستهای نسنجیده و تصمیمهای آنی و باری به هر جهت را داده ایم؟ چرا سیاستمداران ما حاضر نیستند اندکی از هیمنه قدرت خود بکاهند، اندکی سازش (حداقل در داخل خودمان) داشته باشند و این همه منابع مملکت را صرف پاک کردن عواقب خود بزرگ بینی و عدم تمایل در کاهش قدرت نکنند؟

براستی چرا؟

اسلام و مسلمانی - ۲


ضمن تشکر از دوست عزیزم کریم و نیز ترنج و سان، در مورد مطلب اسلام و مسلمانی لازم است نکاتی را ذکر کنم.

اینکه گفتم فضیلت با اسلام است منظور این نبود که فضیلت فقط و فقط با اسلام است بلکه به نظر من اسلام حاوی فضیلت به تمام معناست و این نافی اینکه دین دیگری نیز در بردارنده فضلیت باشد، نیست. باز باید تأکید کنم که معنای اینکه فضیلت با اسلام است این نیست که مسلمانان نمود و معنای فضیلت هستند، بلکه مقصود این است که اسلام (لطفاً بخوانید اسلام واقعی، همانکه محمد(ص) مبلغ و پیام آور آن بود) حاوی تمامی ارزشهای انسانی و الهی است که فضیلت خوانده می شوند. بنابراین بنده نگفتم که مسلمانی فضیلت است بلکه مدعیم که مسلمانی - اگر واقعاً سعی در پیروی از اسلام در تمامی شئون آن باشد - قطعاً راهنمای فضیلت خواهد بود و باز این بدین معنا نیست که با پیروی از دین دیگری مردمان به فضیلت رهنمون نخواهند شد. دیگر اینکه در مورد دین برتر بنده سخنی نگفته ام و اعتقاد دارم آن دینی برتر است که هدف غائی آن رساندن آدمیزاده به حقیقت و کمال باشد.

نکته دیگر اینکه نمی دانم ارتباط دین با ساختن جامعه مدرن چیست؟ آیا این دین است که پیشرفتهای تکنیکی و تکنولوژیکی را فراهم می کند یا تحقیق و تلاش و استمرار بشر در کشف قوانین حاکم بر جهان؟ آیا هدف دین مدرنیزه کردن جامعه بشری است یا هدایت بشریت به سوی خدا و خدائی شدن؟